در میان اشخاص غیرایرانی و عمدتاً آمریکایی که شاه با آنها ارتباط دوستی برقرار کرده بود نام خانواده راکفلر در صدر مینشیند. خاندان راکفلر از جمله معروفترین خانوادههای دارای قدرت اقتصادی و سیاسی در آمریکا از بیش از یک قرن پیش تاکنون بودهاند که شاه با دو برادر از نسل سوم آنها یعنی نلسون راکفلر و دیوید راکفلر آشنا و دوست بود. روابط شاه با این دو برادر را میتوان به دو دوره قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرد.
دخالت بیگانگان در امور داخلی دیگر کشورها در دو سطح دخالت دولتها و دخالت اشخاص قابل بررسی است. موضوع و شدّت یا جنبة کیفی و کمّی این دخالتها تحت تأثیر عوامل و متغیّرهای مختلفی است که از جمله مهمترین آنها میزان استقلال دولت یا حکمران هدف است. در طول حکومتهای معاصر ایران، محمدرضا پهلوی از همان ابتدا به بدترین نحو ممکن پایه سلطنت خود را بر عدم استقلال و وابستگی صرف قرار داد[1] و طبیعتاً با این نحوه شروع مجبور بود که در ادامه هم برای حفظ قدرت خود همین روش را در پیش بگیرد. در اینجا درصدد ذکر دخالت کشورهای خارجی در امور ایران طی 37 سال سلطنت شاه نیستیم بلکه میخواهیم روابط و اثرگذاری اشخاص خارجی بر شخص شاه و از این طریق بر کل جریان حکومت را مورد بررسی قرار دهیم. نکته حائز اهمیت در این باره این است که تمامی افرادی که در ادامه نام تعدادی از آنها را خواهیم آورد به مرور زمان روابط شخصی دوستانه با شاه برقرار کرده و مناسبات غیررسمی و خارج از چارچوب سیاست با او پیدا میکنند و این امر برای کلیه آشنایان به امور ایران روشن است که در سیستم بوروکراسی این کشور هر مقدار که مناسبات اشخاص غیررسمیتر و شخصیت طرفین هم بیشتر جنبه حقیقی داشته باشد تا حقوقی تا چه حد، میزان تأثیر و تأثّر در این روابط افزایش پیدا خواهد کرد.
این طرز نگاه از چند جهت ارزشمند است:
اولاً زوایایی از تاریخ معاصر ایران بررسی میشوند که کمتر در مرکز توجه بودهاند یا اگر به آنها پرداخته شده در ضمن و حاشیه بوده است. ثانیاً میتوان جنبههای بیشتری از دخالت بیگانگان در ایران را کشف کرد. ثالثاً طبق این اصل معروف که اگر میخواهی کسی را بشناسی دوستش را بشناس با شناسایی دوستان خارجی شاه پی بردن به جنبههای روانی و اخلاقی او آسانتر و بیشتر میشود و بیشکّ این جنبهها در نحوة عملکرد وی در طول سلطنت و واکنشش در مقابل انقلاب اسلامی سهم به سزایی داشتهاند.[2] بنابراین بررسی ما دارای دو جنبه خواهد بود:
1ـ معرفی دوستان خارجی شاه 2ـ بیان روابط مختلف میان آنها.
در میان اشخاص غیرایرانی و عمدتاً آمریکاییای که شاه با آنها ارتباط دوستی برقرار کرده نام خانواده راکفلر در صدر مینشیند. خاندان راکفلر از جمله معروفترین خانوادههای دارای قدرت اقتصادی و سیاسی در آمریکا از بیش از یک قرن پیش تاکنون بودهاند که شاه با دو برادر از نسل سوم آنها یعنی نلسون راکفلر و دیوید راکفلر آشنا و دوست بود. روابط شاه با این دو برادر را میتوان به دو بازة زمانی قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرد. یافتن منابع و سرنخها و جستجو در آنها برای واکاوی این رابطه در مدت بعد از انقلاب به خاطر نقش فعال و آشکاری که این دو برادر در این دورة زمانی ایفاء کردهاند در عین پراکندگی و گستردگی امکانپذیر است امّا برای دورة قبل از انقلاب امید به وجود منبعی برای یافتن اطلاعاتی در این باره نزدیک به صفر است. این امر از آنجا آب میخورد که روابط شاه با برادران راکفلر اصولاً این گونه بود که در مورد دیوید بیشتر حول محور اقتصادی و مالی و درباره نلسون دایر مدار روابط و اشتراکات دوستانه شخصی میچرخید و مشخص است که هر جا پای اقتصاد و دوستی به میان آید اگر چه بعضی مسایل را همه میدانند ولی در هیچ جا نه گفته میشود و نه نوشته. با در نظر داشتن این محدودیتها و همچنین محدودیت وقت تصمیم گرفته شد که در این مقاله دوره بعد از انقلاب این رابطه به طور مفصل و مستند بررسی شود و درباره قبل از انقلاب که به حق از اهمیت بیشتری برخوردار است به اجمال ذکری به میان آید تا زمانی که زمینه تحقیقات بیشتر فراهم شود تکمیل گردد. لازم بود که قبل از ورود به اصل موضوع یک مقدمه نظری مطرح شود تا اصلی کلی بر تار و پود بحث حاکم باشد و بر طبق آن، قضایا تجزیه و تحلیل شوند.
مقدمه
هدف استعمارگران در ایران چه بوده است؟ این سؤال در ذهن هر جویندهای که کتاب قطور دخالت بیگانگان در ایران را با صفحه اوّل ورود برادران شرلی به دربار شاه عباس ورق بزند پیش میآید.[3] از سوی دیگر رفتارهای شخصی و اجتماعی انسانها آن زمان قابل تحلیل معقول و منشأ کسب تجربیات ثمربخش هستند که به پیشزمینههای فکری و اعتقادی آنها توجه شود. در پس هر عمل اعتقادی وجود دارد که علت آن عمل است. بررسی مطلوب عملکرد بیگانگان خصوصا غربیان در ایران هم منوط به توجه به این امر است یعنی به جای ذکر مکرر سابقه دخالت خارجیان در سرزمین خود و برشماری آثار زیانبار آن لازم است در ایستگاه اوّل به پشتوانههای فرهنگی و فلسفی این دخالتها بپردازیم تا روابط علّی و معلولی میان پیش زمینههای فکری و بروزهای خارجی آن کشف شود تا از این طریق هم به تحلیلی درست و واقعگرا از حوادث تاریخی دست یافت و هم بتوان در آینده در برابر موارد مشابه عکسالعمل مناسب به نمایش گزارد. بررسی پیشزمینههای فکری استعمارگران مجالی طولانی و پردامنه میطلبد که موضوعاً از محل بحث ما خارج است ولی اشارهای به آن هر چند مختصر ضروری است. این امر بدیهی ا ست که غرب بعد از انقلاب علمی و صنعتی دیگر جامعهای خدا محور یا معنویت محور نیست بلکه اصولی مثل توجه افراطی به جنبه مادی انسان و رفاه بالاتر به هر نحو ممکن جانشین آن شوند. در واقع اقتصاد و مسایل مربوط به آن در رأس معیارهای تطبیق رفتارهای فردی و اجتماعی قرار گرفت و دقیقاً همین اصول بر روابط استعمارگران خارجی با حکومتهای عقبمانده صنعتی یا جنوب یا جهان سوم طی قرون جدید حاکم بوده است. بنابراین طبیعی است رفتار استعمارگران در ایران را هم با توجه به همین نکات بازبینی کنیم.
بخش اوّل: معرفی خانواده راکفلر
الف: نلسون راکفلر
نلسون آلوریچ راکفلر در سال 1908 میلادی در شهر نیویورک متولد شد. پدربزرگ وی، جان دیوسی راکفلر (1937ـ1839م) بنیانگذار شرکت نفتی استاندارد و بنیاد راکفلر و در واقع سرسلسلة ثروت این خانواده بود. در زمان پدر نلسون، جونیور راکفلر (1960ـ1874م) هم روز به روز بر قدرت و ثروت خانواده راکفلر اضافه میشد به طوری که هنگام تولد نلسون، دیگر خانواده راکفلر از این نظر در سطح آمریکا و حتی دنیا شناخته شده بودند. نلسون علاوه بر ادامه فعالیتهای اقتصادی خانواده خود به دخالت در امور سیاسی هم علاقه داشت. به همین جهت در زمان روزولت، دستیار وزیر خارجه در امور جمهوریهای آمریکا شد. او همچنین در سال 1952 در دولت دوایت آیزنهاور رئیس کمیته مشورتی سازماندهی دولت بود و در جلسات هیئت دولت و شورای امنیت ملی شرکت میکرد. نلسون از سال 1959 تا 1973، 4 دوره به فرمانداری ایالت نیویورک انتخاب و به قول بعضی به خاطر نفوذش انتخاب و انتصاب شد. در این مدت همیشه اتهاماتی مثل نادیده گرفتن و ضایع کردن حقوق فقیران و دادن امتیازات غیرقانونی به بازرگانان و استفاده از رانت و پارتی بازی برای تقویت فعالیتهای اقتصادی خانوادهاش بر وی وارد میشد.[4] اوج فعالیت سیاسی وی در سال 1974 اتفاق افتاد. زمانی که جرالد فورد پس از افتضاح واترگیت جانشین نیکسون شد نلسون را به معاونت خود انتخاب کرد که تا سال 1977 و انتخاب کارتر استمرار داشت. نلسون سرانجام در سال 1979م درگذشت. در ابتدا کارمندانش این داستان را منتشر کردند که او در حال نوشتن آخرین کتابش در پشت میز کارش جان سپرده است ولی به زودی روشن شد که او در آغوش معشوقة جوانش مرده است. در طول زندگی نلسون همیشه ارتباطهای جنجالی وی با زنان زیبا به طور گسترده مطرح بود.
ب: دیوید راکفلر
متولد 1915 در نیویورک است. دوران کودکی و نوجوانی را مانند برادرش نلسون در رفاه کامل به سر برد و تحصیلات دانشگاهیاش را در دانشگاه هاروارد و دانشگاه اقتصاد لندن و دانشگاه شیکاگو تا درجه دکترای اقتصاد به اتمام رساند وی پس از سپری کردن دوره سربازی وارد دنیای قدرت و پول شد و از آن زمان تاکنون همیشه به عنوان سخنگوی جامعه تجاری و مدافع حقوق ثروتمندان شناخته میشود. نشان دادن دامنه نفوذ دیوید راکفلر در سطح آمریکا و جهان واقعاً در چند سطر قابل بیان نیست و ما در اینجا تنها به چند پست از دهها پستی که وی در این مدت عهدهدار آن بوده اشاره میکنیم:
ـ سهامدار بانک Chase Manhattan (که هم اکنون با نام JPMorana chase شناخته میشود) و رئیس هیئت مدیرة آن از 1969 تا 1981م. این بانک از بزرگترین بانکهای جهان است به طوری که به عنوان عامل مالی سازمان ملل عمل میکند. این بانک در حقیقت بانک خصوصی خانواده راکفلر شناخته میوشد و دیوید با داشتن 7/1 درصد از سهام آن بزرگترین سهامدار آن است.
ـ سهامدار شرکت نفتی Standard که پدربزرگش بنیانگذار آن بود و در حال حاضر با نام Exxon mobil شناخته میشود.[5]
ـ عضویت در شورای روابط خارجی آمریکا (CFR) از سال 1949م و ریاست بر آن از 1970 تا 1985م. اهمیت و جایگاه این شورا که همیشه از اعضای برجسته و با سابقهای تشکیل میشود به حدی است که بعضی آن را وزارت خارجه واقعی آمریکا میدانند.
ـ مؤسس کمیسیون سه جانبه (Trilelateral Commission) و ریاست بر آن از 1977 تا 1991م. این شورا به بررسی روابط میان آمریکا و اروپا و ژاپن میپردازد.
ـ پایهگذار و عضو اصلی انجمن مخفی چندملیّتی بیلدربرگ از 1954 تاکنون.[6]
دربارة دیوید مسائلی مطرح است مبنی بر این که وی از بزرگترین حامیان صهیونیست جهانی است. به هر ترتیب که باشد جای بررسی این موضوع در این مجال نیست.