با گسترش روز افزون مسیحیت جدید کم کم سیاستمداران به دو علت به این نتیجه رسیدند که دیگر به منفعت آنها نیست که که خود را در تقابل با این دین قرار بدهند :
دلیل اول این که استقبال مردم از مسیحیت به گونه ای بود که دگر نمی توانستند جلو پیشرفت آن را بگیرند و باید خود را از مقابل این حرکت و جریان کنار می کشیدند بلکه می توانستند سوار بر این موج شوند از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند و دیگر مسیحیت آن مسیحیت ظلم ستیز و دشمن کفر و الحاد نبود بلکه می توانست به راهی برای توجیه رفتار های ضد دینی تبدیل گردد به این تر تیب بود که سر انجام در سال 313کنستانتین ظاهرا به آیین مسیحیت درامد و مسیحیت را به عنوان آیین رسمی امپراتوری روم پذیرفت به این ترتیب او می توانست از پتانسیل بالای مسیحیان آن زمان برای پیشبرد اهدافش خصوصا اهداف نظامی و کشور گشایی هایش استفاده کند .
به این ترتیب بود که مسیحیان در امپراتوری قدرت گرفتند اما پس از قدرت گرفتن مسیحیان اولین گروهی که از این ما جرا صدمه دیدند یهودیان بودند چون اینها به اولا در دوره مظلومیت مسیحیان ظلم های زیادی به آنها روا داشته اند ثانیا اینکه به عنوان قاتلان مسیح مطرح بودند و به عبارت دیگر یهودیان به عنوان دشمنان درجه اول یهودیان مطرح بودند .
طی قرون وسطی تمدن مسیحی یهود را طرد نمود و آنها را ملزم ساخت در مناطقی جدا و بهدور از شهرها زندگی کنند و لباسهای متفاوت به تن نمایند و کلاههای خاص بر سر بگذارند . از آن پس یهود به (شیاطین)? (قاتل مسیح )و اینکه بویی خاص از آنها به مشام می رسد توصیف شدند همچنین متهم شدند به اینکه کودکان مسیحی را می کشند تا از خون آنها به جای شراب در فطیر (نان ) عید فصح استفاده کنند .
هنگامی که پاپ آریان دوم شروع حمله صلیبی اول را در سال 1095م برای رهایی قدس از دست مسلمانان اعلام کرد یهودیان (خائن) مورد آزار و اذیت صلیبیان قرار گرفتند.
در این جنگها صلیبیان هزاران تن از یهودیانی را که غسل تعمید برای گروییدن به آیین مسیح را رد کرده بودند به قتل رساندند .(1)
مسیح یهودی و فرجام جهان نوشته رضا هلال ترجمه قبس زعفرانی ص 3